⁄ با هم بخوانیم ⁄
من رمز خوشبختی واقعی را یافتهام. باید حال را دریابی، نه این که همیشه افسوس گذشته را بخوری و فکر آینده باشی. باید قدر لحظاتی را که در اختیار داری بدانی. مثل کشاورزی: آدم، هم میتواند در یک زمین پهناور بذر بپاشد، هم میتواند کشاورزی خود را به یک قطعه زمین کوچک محدود کند و از همان نقطه کوچک نهایت استفاده را ببرد. من هم میخواهم کشت و کارم را به یک قطعه زمین کوچک محدود کنم. میخواهم از لحظهلحظه عمرم لذت ببرم و بدانم که دارم لذت میبرم. بیشتر مردم زندگی نمیکنند، فقط میدوند. آنها سعی میکنند به هدفی دور و دراز دست بیابند، اما در وسط راه چنان از نفس میافتند و خسته میشوند که اصلاً مناظر زیبای محیط آرام اطراف خود را نمیبینند. وقتی به خود میآیند که پیر و فرسوده شدهاند و دیگر فرقی نمیکند به هدفشان برسند یا نه.
← برگرفته از کتاب «بابا لنگ دراز»
← اثر جین وبستر
وبلاگ دوستانه - doostane